شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

دایی جون


دایی جون خیلی دلتنگتون

شدم خیلی شرمندتونم.

دردم زیاده ومیدونم که میدونید ولی یه

چیز فقط ازتون میخوام

میخوام یه بار دیگه برام پارتی بازی کنین

از خدا بخواین ببخشتمون وازمون راضی بشه

دایی جون خیلی بدم میدونم ولی شما خوبین.

مگه ادم بدا

دل ندارن مگه ادم بدا نمیتونن

دوباره برگردن

مگه ادم بدا نمیتونن توبه کنن

مگه اله العاصین بگن خدابهشون

سریع جواب نمیده

دایی جون کمک نکنین رفتما نمیخوام

روز قیامت بهم بگین

عجب پسر خواهربدی داشتیم ای کاش ...

دایی از خدا بخواه برام پارتی بازی کن

کمکم کنه خدا

یا اله العاصین

سلام دایی جون


زمان بر ما گذشته است
واز ان موقعی که در
هشتمین والفجر خدایی شدیی
به سن16 نزدیک می شدی وعزیزم
 تو 16 ساله باقی ماندی

 
ومن بارگناهانم بیشتر شد
انقدر مانده ام روی این زمین که
 بوی تعفن گناهانم  نیز دیگر
مرا به خود نمی اورد.راستی بوی عید
می آید.اسفند ماه بود که پر کشیدی وباز
در وجودم تلاطم اروندوباز رفتن
 وپر کشیدن، دایی جان کجایی ببینی
ودیگر باره دستم را بگیری
دستی که  الوده گناهان شده
وپایی که در راه خدا قدم بر نداشت
ونفسی که لگامش ازدستم رها شده
ومرا با سربر زمین کوبیده است
دایی جان بغض گاهی انچنان سنگین
می شود که گلویم را می فشارد ومانند
ابری شده است بارانی ندارد 
دایی جان دستت را برای نجاتم
برآر .دایی جان دیگر نوشته هایم
 هم بوی عشق نمیدهد

دایی جان خیلی دوستت دارم