شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

عملیات خیبر

پنجمین شب از عملیات خیبر بود. یک بسیجىِ اهل مراغه به نام حضرتى از من پرسید:

«برادرعابدى! چرا اجازه ندادى خط اوّل بروم؟» مى‏دانستم معلم است و چهار بچه قد و نیم قد دارد.

گفتم: «به موقع مى‏گم.‌» هفتمین روز از عملیات بود. جنگ سختى داشتیم.

خسته و کوفته برگشتیم تا کمى استراحت کنیم. کانکس اورژانس، پنج تخت

بیمارستانى داشت. مى‏خواستم روى تخت اوّل بخوابم که حضرتى آمد و گفت:

«برادر عابدى! شما جاى من بخواب و من جاى شما مى‏خوابم.‌» پرسیدم: «چرا؟»

گفت: «کلیه‏ هاى من ناراحت است. شبها زیاد بیرون مى‏روم.

نمى‏خواهم شما را زیاد اذیت کنم.‌» جایمان را عوض کردیم و خیلى

زود خوابم برد. سپس، عراقیها با توپ فرانسوى، آنجا را سخت کوبیدند؛

به حدى که دو گردان از لشکر عاشورا عقب ‏نشینى کردند؛ ولى با این حال،

ما بیدار نشدیم تا اینکه یکى از گلوله‏ ها به کنار کانکس خورد و از خواب پریدم.

به بچه‏ ها گفتم بروید بیرون. صداى حضرتى نمى‏آمد.

چراغ قوه را که روشن کردم، دیدم مغزش روى صورتش ریخته

و در حال شهادت است.   شهید حضرتی

منبع : ر. ک: آشنایى‏ها، ص 56 و 57

باخدادعوا نکن

دعا بکن،ولی اگر اجابت نشد،با خدا

دعوا نکن و میانه ات به هم نخورد.


چون تو جاهلی و او خبیر و عالم است.

خدا کاری را اشتباه نکرده که با دعای

تو به اشتباهش پی ببرد و آن را درست کند!


بخل هم نورزیده است که با التماس تو

دست از بخل بردارد و انچه را که مصلحت

تو بود ودر اثر بخل نداده بود،به تو بدهد!


حاج آقا دولابی رضوان الله علیه

شهید همت

خیلی از ما اگر جای شهید همت بودیم

با خودمون می گفتیم من فرمانده لشکرم و

هر چی من میگم درسته و اون کاری که میکنم

کاملا صحیحه و حق با منه و به طعنه به

دیگران میگفتیم این کارو بکن و اون کارو نکن ،

مگه من بهت اجازه دادم این کارو بکنی ،

چرا با من هماهنگ نکردی و...

ان شاالله خدا بهمون کمک کنه تا درسایی رو که

از شهدا می گیریم تو زندگیمون عملی کنیم.

                                                      بـازهـم شـادی روح شــهدا صــلوات