شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

خدایامرا ببخش

خدایا
به تو پناه می برم که ظاهر_من دربرابردیده هانیکو
و درونم در آنچه که از تو پنهان می دارم زشت باشد،
و بخواهم با اعمال و رفتاری که تو از آن آگاهی ،
توجه_مردم را به خود جلب نمایم،

و چهره_ظاهرم رازیبا نشان داده بااعمال نادرستی که

درونم را زشت کرده به سوی تو آیم،
تا به_بندگانت_نزدیک ،
و از خشنودی_تو دور گردم.

 



خداوندا....


 

خداوندا....
به دل نگیر اگر گاهی
زبانم از شکرت باز می ایستد !!...
تقصیری ندارد...
قاصر است
کم می آورد در برابر بزرگی ات...
لکنت می گیرند واژه هایم در برابرت
در دلم اما همیشه
ذکر خیرت جاریست !!....
در ازل پرتو حسنت زتجلی دم زد
عشق پیداشدوآتش به همه عالم زد

یوم یعرف المجرمون به سیماهم


انقدر گناه در وجودم رسوخ کرده است که تیرهای سهمگینی که بسوی قلبم زده می شود را با چشمانم   می بینم .دیگر تلنگرهای وجدانم مرا به خود نمی آورد،نفس بلایی به سر وجدانم آورده است که مرغکی درقفس را می ماند ومن ، هم اویی که مجتبی مینامیمش گوشش بدهکار نیست تابفهمدهرچه نفس درزندان اسیر باشد ابلیس سیطره نفوذش را در قلبم زیادتر می کند وتا جایی پیش می برد که دیگر دل را که جایگاه خداست یک نفس خالی از عطر خدا می کند.خدایا مرا با نفس، این قداره بند ترین دشمن مجتبی وباابلیس این متمردِیاقی تنها نگذار.خدایا مرا دستم را بگیر که صبح از توبه کنندگانم وظهر از توبه شکنندگان ،خدایا این حرف از وجودی بر می خیرد که بلای جانش شده گناهش خدایا مرا با این ابلیس تنها مگذار که مرا فریفته است زشتی گناه را برایم زیبا جلوه داده است وهنوز مرا بدام می اندازد.مرغکی را می مانم که پس از ازادی دوباره دانه های اسارت وگناه را یکی پس از دیگری بر می چینم تا قفس فراموشی مرا دوباره در خود جای دهد.خدایا این مرغک را خود نگهبان باش که قداره بندِ لاابالی وجودم وعابدانی به مهربانی دایه های مهربانتراز مادر او را در دام می اندازند .خدایا اگر نباشد کرم ولطف تو ثانیه ای واپسیلنی  مرا با خود خواهند برد واگر غرقه شوم در بحر گناه دیگر جای برگشت برایم سخت می شود.خدایا مرا ببخش که دلم را تنها برای تو نگذاشتم ،دلم رابرای با تو بودن اماده نکرده ام ، خدایا مرا ببخش ومرا ببخش وبپذیر بنده گنه کاری که هر لحظه وجودش خالی از توست وپر شده با زمینیهای خاکی که خود نیز به ضعف مطلقشان دربرابر ذات غنی مطلق تو اذعان دارند.خدایا ببخش وببخش وببخش که غیر از تو کسی را ندارم