شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

نشانی ختم الله مان مجازی نیست

 علی ز همسفر نیمه راه می گوید

علی شکایت ما را به چاه می گوید:

"بیا دلا که ز مردم به خود پناه بریم

ز دست مردم نااهل سر به چاه بریم"

چه در طبیعت ما مردمان فراهم بود

که ما شفیق نبودیم و چاه محرم بود؟

رها شدیم و گرفتار زرق و برق شدیم

میان برکه مال و منال غرق شدیم

به ما که مرد خداییم کفر چیره تر است

قلوب خلق ز"لیل المبیت" تیره تر است

حکیم واصل حق گفته است:"این سخن که منم

حجاب چهره جان می شود غبار تنم"

میان حق و علی خاک هم حجاب نشد

یکی ز مردم خاکی "ابو تراب" نشد

ببین ز جانب بازار کیست می اید؟

نگاه کن به گمانم علی ست می اید

به چند درهم ناچیز چشم دوخته است

علی برای عروسی زره فروخته است

در این میانه یکی پاک و رستگار نماند

به جز پلیدی مشتی گناهکار نماند

مکن شفاعت انان که رستگارانند

که مستحق کرامت گناهکارانند

بیا به خانه ی دل هل نزول کن اقا

بیا و خواهش ما را قبول کن اقا

به سر براهی ما احتیاجی ایا هست؟

سیاهی دل ما را علاجی ایا هست؟

نشانی ختم الله مان مجازی نیست

به نقش مهر جبین هایمان نیازی نیست

خدا گواست که من بوی یار می شنوم

صدای صیقل بر ذوالفقار می شنوم

میان باطل و حق چند استخاره کند؟

مگر که فکر مرا ذوالفقار چاره کند...

میان سینه ما خلق بی وفا .افسوس

برای حضرت مولا نمانده جا .افسوس

"علی علی" است به لبهایمان ولی پیداست

هنوز در شب دل هایمان علی تنهاست