مادرم
به فدای چادر خاکی ات
به فدای پهلوی شکسته ات
دست این دختر گناهکارت را می گیری؟
شفاعتم می کنی مادرم؟
مادر جان ...
کمکم کن...
مادرم..
دنبال آرامش می گردم
آرامشی که نمی دانم کجا پیدایش کنم
اما می دانم
آرامشم را گم کردم
و فقط دنبال مزارتان میگردم
دنبال حریمی که خود را در آغوشش رها کنم
دلم یک بغل مادر می خواهد...
بی خبر رفتی وبی خبر مانده ایم هنوز ,
شدی مشهور عالمیان,شدی جواهری بر پیشانی زمانه
تا درخشش تو نوری باشد برای گم شدگان راه .
سلام برتو سلام بر عظمت قدم هایت ,سلام برسرداران
بی پلاک ,سلام بر سینه هایی که هزار درد
فاش نشده بردوششان آرمیده
سلام بر غربت وبی نشانی وبوی چادر خاکی مادر
,سلام بر شاهد ترین غریب
دستی به نشانه ی التفات بر سرم بکش کاسه ی
صبر دردهای دلم لبریز شده ,دستانم دخیل همان
مشتی خاک بی نشان که که به پیشگاه خداوند متعال تقدیم شد.