شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

مادرم

مادرم

به فدای چادر خاکی ات

به فدای پهلوی شکسته ات

دست این دختر گناهکارت را می گیری؟

شفاعتم می کنی مادرم؟

مادر جان ...

کمکم کن...

مادرم..

دنبال آرامش می گردم

آرامشی که نمی دانم کجا پیدایش کنم

اما می دانم

آرامشم را گم کردم

و فقط دنبال مزارتان میگردم

دنبال حریمی که خود را در آغوشش رها کنم

دلم یک بغل مادر می خواهد...

یا فاطمه

در سرش خیره سری فکر خیانت دارد
دست سنگین کسی میل جنایت دارد 

یک نفر نیست بگوید مزن این قدر لگد
پشت در حضرت زهراست خجالت دارد 

همه جز چند نفر بنده شیطان شده اند 
میخ در هم به علی قصد خیانت دارد 

دود از چادر زهرا به ثریا رفته 
آسمان باز از این خاک شکایت دارد 

فاطمه سوخت ولی باز دم از حیدر زد 
شیعه شیر خدا غیرت و همت دارد
 
این که این گونه تن فاطمه را لرزانده 
عقده از واقعه عید ولایت دارد 

سوخت در تا که به قنفذ برسد سهمیه ای 
چه قدر خانه خورشید کرامت دارد

بی خبر رفتی


بی خبر رفتی وبی خبر مانده ایم هنوز ,

شدی مشهور عالمیان,شدی جواهری بر پیشانی زمانه

تا درخشش تو نوری باشد برای گم شدگان راه .

سلام برتو سلام بر عظمت قدم هایت ,سلام برسرداران

بی پلاک ,سلام بر سینه هایی که هزار درد

فاش نشده بردوششان آرمیده

سلام بر غربت وبی نشانی وبوی چادر خاکی مادر

,سلام بر شاهد ترین غریب

دستی  به نشانه ی التفات بر سرم  بکش کاسه ی

صبر دردهای دلم لبریز شده ,دستانم دخیل همان

مشتی خاک بی نشان که که به پیشگاه خداوند متعال تقدیم شد.


اللهم صل علی محمدوآل محمد وعجل فرجهم