شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

خاطره شهید طالبی

در سال1359 تعدادى نیروبه فرماندهى محمدعلى طالبى

معروف به میرزاى نجف‏آبادى - براى عملیات شناسایى

به منطقه شوش فرستاده شدند و گروه شناسایى دشمن را

که قصدحمله داشتند،شناسایى کردند.میرزاخیلى جدى گفت:

«برادران عزیز من! امروز یا باید مقاومت کنید و

دشمن را شکست دهید، یا اگر کوتاهى کنید،

همه شما کشته و اسیر مى‏شوید.‌»بچه‏ ها وقتى صداى او

را شنیدند، با صداى بلند گفتند:«مقاومت، مقاومت!»

حمله شروع شد. تعداد افراد ما 70 نفر بودند و

عراقیها حدود 300 نفر. جنگ سختى در گرفت. به

علت نبردخوب بچه‏ هاعراقیهامجبوربه عقب‏نشینى شدند.

در آن بین میرزا خواست نماز بخواند؛ براى

همین از ما فاصله گرفت و قصد داشت تیمم کند

که صداى خمپاره شنیده شد. به سمت میرزا

که برگشتم دیدم روى زمین افتاده است.

ترکش به پهلویش اصابت کرده و به

دیدار حق نایل گشته بود   شهید محمد علی طالبی

منبع : راوى: برادر مرتضى هاشمى، ر. ک:

در امتداد دیروز، ص 9

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد