شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

خرید نان


یک روز گرم تابستان ، با مهدی و چندتا از بچه های محل ، سه تا تیم شده بودیم

و فوتبال بازی میکردیم . تیم مهدی یک گل عقب بود. عرق از سر و روی بچه ها می ریخت .

بچه ها به مهدی پاس دادند ، او هم فرصت خوبی برای خودش فراهم کرد؛ تو همین لحطه حساس ،

به یکباره مادر مهدی آمد روی تراس خانه شان که داخل کوچه بود و گفت :

مهدی ، آقا مهدی ، برای ناهار نون نداریم؛ برو از سرکوچه بگیر مادر.

مهدی که توپ رو نگه داشته بود ، دیگه ادامه نداد .

توپ را به هم تیمی اش پاس داد و دوید به سمت نانوایی ! 

شهید مهدی زین الدین

منبع : یادگاران ، ص 2

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد