من را کشید یک گوشه ، گفت « مادر!
من باهاش صحبت کرده م .
این جور که فهمیدم چیز مهمی هم نبوده .
سر یه چیز کوچیک بحثشون شده.
دلش می خواد برگردن سر خونه زندگیشون.
تو هم با خانمش صحبت کن. » ساکش را برداشت.
در را باز کرد که برود. گفت
«مادر! ببینم چی کار می کنی ها.»
شهید حاج حسین خرازی
منبع : کتاب خرازی