شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

صیاد دلها

◆ ◆ ◆ ◆ ◆ ◆◆ ◆ ◆ ◆ ◆ ◆◆ ◆ ◆ ◆ ◆ ◆◆ ◆ ◆ ◆ ◆ ◆

یک روز از خاکسپاری شهید صیاد شیرازی می گذشت.

خانواده شهید بعد از نماز صبح خودشان را به بهشت زهرا رساندند.

به مزار که نزدیک شدند با دیدن چند نفر که

جلو می آمدند تعجب کردند! محافظ های آقا بودند.

وقتی خودشان را معرفی کردند، اجازه عبور دادند.

آقا بالا سر مزار ایستاده بود و زیر لب نجوا می کرد.

حیرت خانواده صیاد را که دید فرمود:

دلم برای صیادم تنگ شده بود!

صیاد دو روز قبل از شهادت پیش آقا بود.

روز تشییع با شکوه شهید هم آقا حاضر شده بود

و تابوتش را بوسیده بود. باز هم احساس دلتنگی داشت…


◆ ◆ ◆ ◆ ◆ ◆◆ ◆ ◆ ◆ ◆ ◆◆ ◆ ◆ ◆ ◆ ◆◆ ◆ ◆ ◆ ◆ ◆

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد