در عملیات والفجر 3 در مهران بودیم . 36 ساعت زیر آتش سنگین دشمن ،
نیروها مقاومت بسیار خوبى کرده بودند و سرانجام دشمن را وادار به عقب نشینى کردند.
وارد عملیات شده بودیم که به خودم آمدم که نماز صبح را نخوانده ام
و فکر کردم وقت اذان صبح گذشته است . آب نبود، دست هاى من هم خونى بود؛
چون یکى از برادران آرپى جى زن را پانسمان کرده بودم .
در همان حالت تیمم کردم و گفتم اگر آب پیدا کردم بعدا دوباره نماز مى خوانم ،
بعد از خواندن نماز دیدم یک تویوتا کنار سنگرم ایستاد و صدا زد
برادران هر کس شام نخورده بیاید شام بگیرد. اتفاقا شام هم مرغ بود.
من خودم زدم زیر خنده . گفتم عجب امشب به من سخت گذشته که
احساس کردم صبح شده و نماز صبح را خوانده بودم .
وقتى ساعت را پرسیدم گفتند: ساعت 5/1 بامداد است
منبع : نماز عشق - راوی:عباس اشرفی