ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
آخرین مانور غواصان شهید در
دریای مردم؛نگویید اب خوردن نداریم
با دستان بسته هم تسلیم نمیشوند
غواصها دیدند داریم غرق میشویم
امدند....مذاکره کنندگان بشنوند
آمدند بی رنج روزگار با قلب هایی
از جنس دریا و چشمانی به رنگ ملاقات خدا.
آمدند مثل کوه هایی که از دل دریا سربرآورند
و از موج تا اوج، سوغات سربلندی آوردند.
آمدند با فریادهایی که در دل دریا ماند
و فرزندان طوفانی که از آنها بجا ماند.
امامشان "سردار تشنه ی روز دهم"
بود و خودشان در قتلگاه آب، جان دادند.
جای ماهی کجاست؟ در دریا
پس چرا زیر خاکها بودند؟
ماهی و خاک! قصه تلخی است
کاش در آبها رها بودند
دست بسته به شهر آوردند
صد و هفتاد و پنج ماهی را
ماهی و دست بسته زیر خاک!
من نمی فهمم این سیاهی را
این سیاهی که یک نفر با خاک
بکشد ساکنان دریا را
ماهی و دست بسته زیر خاک
حل کند یک نفر معما را!
بیست و نه سال منتظر بودیم
پیرمان کرد داغ ماهیها
خانه روشن شد از رسیدنشان
تا که طی شد فراق ماهیها