ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
یارّب
برقامت خسته از بار گناهم چه کنم ؟
با لب فرو بسته ام چه کــنم ؟
با عشق تو ، بی تو چه کــنم ؟ با لطف تو
گر نباشد مددی ، چه کنم ؟
از بــار خجالت چـــه کنم ؟
با دست تکدی ام بسویت چه کنم؟
با اشک ندامت چه کنم ؟
با دل شکسته چه کنم ؟
با داغ به جان نشسته چه کنم ؟
یا رّب
ویرانی دل را چه کنم ؟
خشکسالی چشم را چه کنم ؟
چه کنم ؟
اگر شکر نکنم ؟
چه کنم اگر شٌکر نکنم ؟
یارّب
شْکر نعمتهایت را بجای می آورم زیرا هرچه
را که تو میدهی همان بهترین است .
تو میدانی که چه خوب است چه بد
پس مرا آن ده که آن به