ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
حاضر بودم روزی ده مرتبه شهید بشوم اما به
من نگویند بیا صبحگاه. نمیدانم چرا این قدر برایم
زور داشت. اما مثل من کم نبودند. دیگر از بس برای فرمانده
عذر و بهانه می آوردم، چشمش که به من می افتاد می گفت:
«........... یا می خواهی بروی به پسرخالۀ داماد خواهرت تلفن کنی؟»
منبع : پایگاه جامع عاشورا