ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
داخل که شدیم، دیدم بسیجی جوانی توی ستاد فرماندهی
نشسته. گفتم: بچه بلند شو برو بیرون. الان اینجا جلسه است.
یکی از کسانی که اونجا بود، سرش را به گوشم نزدیک کرد و
گفت: این بچه، فرماندهی گردان تخریبه...
برگی از خاطرات شهید حسن باقری
سلام
وبلاگه خوبی دارین؟!
اگر خواستین به وبلاگ منم سر بزنید.
در ضمن اگر مایل بودید بیاین وبلاگارو با هم لینک کنیم.
با تشکر
یا علی
سلام وعرض ادب متشکرم حتما ان شالله