ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
فرمانده سپاه بابل به من خبر داد که برادر همسر شما شهید شدند و این در حالی بود که
بیست
روز از ازدواج ما می گذشت. به بیمارستان شهید یحیی نژاد رفتم، رئیس بیمارستان مانع شد.
گفت: شما تحمل ندارید...وقتی تابوت را باز کردم، دیدم که شهید دست بر سینه دارد
و با حالت تبسم، لبخند می زند. تعجب کردم که دست بر سینه، چرا لبخند می زند؟
شب شهید بزرگوار را در خواب دیدم که گفت: «می دانی چرا لبخند زدم؟
به خاطر آنکه حضرت سیدالشهدا ( علیه السلام) را دیدم و گفتم:
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین ( علیه السلام)؛
ایشان را در بغل گرفتم و لبخند زدم.». طلبه شهید محمد زمان ولی پور
سلام و درود بر تمامی شهیدان سرزمینم
سلام بر شهدا