شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

صیاد شیرازی



پدرش مخالف ورود علی به ارتش بود و دوست داشت تمام دارائی مان
 را بفروشیم و برایش هزینه کنیم تا او در رشته ریاضی تحصیل کند، چون
ریاضی‌اش بسیار خوب بود. پدر برای‌اینکه خودش نظامی بود و از این شهر به
 آن شهر می‌رفت و سختی‌های زیادی می‌کشید‌، نمی‌خواست فرزندش هم همان راه را ادامه بدهد،
 ولی شهید بسیار به ورود به ارتش و تحصیل دردانشکده افسری علاقه داشت‌.
 بچه‌تر که بود، به پدرش در اواخر دوره خدمت پدرش در ارتش‌، یک جفت چکمه نظامی
 داده بودند.‌علی همان زمان گفت: "این‌چکمه‌ها را برای من نگه دارید. " و به این شکل
 اعلام علاقه کرد‌، می‌گفت‌: " پدر! خدمت‌، خدمت است‌، حال می‌خواهد در ارتش باشد
 یا جای دیگر. هیچ فرقی ندارد در کجا باشیم و خدمت کنیم‌. " دوست نداشت کسی
 عیب ارتش را بگوید و بدگویی کند و آنها را از این کار نهی می‌کرد.آن زمان همسایه‌ای
 داشتیم که از ارتش بدگویی می کرد. می‌گفت‌: "آقای عزیز! این حرف‌ها را نزنید.
 هرچه باشد ارتش مملکت ماست‌. ما باید آبادش کنیم و به آن خدمت کنیم‌. "
 از ویژگی‌های او، ‌نظم عجیب و حساس بودن به ‌کارهایش بود. خود
را مسئول و موظف به انجام کارها و وعده‌هایش می‌دانست.  صیاد شیرازی

منبع : شاهد یاران / روایت مادرش

نظرات 1 + ارسال نظر
گمگشته چهارشنبه 3 تیر 1394 ساعت 01:30 ب.ظ

سلام...گاهی فکر میکنم چقدر ما خوشبختیم!!!چقدر خوشبختیم که صیاد شیرازی داریم حاج حسین خرازی داریم محمود کاوه و مهدی زین الدین داریم... محمدها و امیرها رو داریم!!!وقتی دلمون میگیره کسی هست که با عکسش درددل کنیم بریم سر مزارش و گریه کنیم..خدایی ما خیلی خوشبختیم که شهید داریم...کاش یه روزی یه کسی به بودن ما افتخار کنه...!!!یعنی منظورم اینه که اللهم ارزقنا توفیق شهادت فی سبیلک...
التماس دعا...

ان شالله در وصف مانیز پرنده عشق بخواندوبسراید شهیدگمنام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد