ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
روی پشت بام یکی از برادرهای بسیجی اتاقی بود که
آن را مرغداری کرده بود ولی بعلت بمباران استفاده نمیشد کف آن
مرغداری را آب انداختم و با چاقو تراشیدم حاجی هم یک ملحفه
سفید آوردبا پونز پرده زدیم که بشود دو تا اتاق. بعد هم با پول تو جیبی ام
کمی خرت وپرت خریدم دو تابشقاب دو تا قاشق دوتا کاسه یک پتو هم
از پتوهای سپاه آوردیم یادم هست حتی چراق خوراک پزی هم
نداشتیم،یعنی نتوانستیم بخریم و آن مدت اصلا غذای پختنی نخوردیم
این شروع زندگی ما بود!!! شهید همت
منبع : نیمه پنهان ماه2،ص24
شد ربیع الاول و خوش رنگ و بو دارد ربیع
از بهار و عیش و مستى گفتگو دارد ربیع
عید زیباى برائت از عدو دارد ربیع
عید میلاد دو دلدار نکو دارد ربیع
.
.
.
.
عیدتون مبارک