╗═════════════════════════════════════╔
که زیبا بنده ام را دوست میدارم تو بگشا گوش دل ،پروردگارت با تو میگویدترا در بیکران دنیای تنهایانرهایت من نخواهم کرد
╝═════════════════════════════════════╚
خدایی عالمی دارد
تویی زیباتر از خورشید زیبایم.
تویی والاترین مهمان دنیایم
که دنیا بی تو چیزی چون تورا کم داشتوقتی تو را من آفریدم بر خودم احسنت میگفتممگر آیا کسی هم با خدایش قهر میگردد؟هزاران توبه ات را گرچه بشکستی.
ببینم من تورا از درگهم راندم؟
که میترساندت از من؟رها کن آن خدای دورآن نامهربان معبود.آن مخلوق خود رااین منم پروردگار مهربانت.خالقت.
اینک صدایم کن مرا.با قطره اشکی
به پیش آور دو دست خالی خودرا.
با زبان بسته ات کاری ندارم
لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدمغریب این زمین خاکی ام.آیا عزیزم حاجتی داری؟بگو جز من کس دیگر نمیفهمد.
به نجوایی صدایم کن.بدان آغوش من باز است
قسم بر عاشقان پاک با ایمانقسم بر اسبهای خسته در میدانتو را در بهترین اوقات آوردمقسم بر عصر روشن ، تکیه کن بر منقسم بر روز، هنگامی که عالم را بگیرد نورقسم بر اختران روشن اما دور، رهایت من نخواهم کردبرای درک آغوشم,شروع کن,یک قدم با توتمام گامهای مانده اش با منتو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگویدترا در بیکران دنیای تنهایان.رهایت من نخواهم کرد