توی نقاهت گاه یه دختر کم حرف به اسم مریم بود؛
که چون بعد از تصادف خیلی دیر به بیمارستان رسونده بودنش ،
قطع نخاع شده بود. اون اوایل که آوردنش
از بس جراحتش شدید بود و عفونت کرده بود ،
توی اتاقش بوی خیلی بدی می اومد.
به همین خاطر کسی حاضر نبود بره اونجا؛
ولی تهمینه هر شب می رفت بتادین می ریخت روی
شکستگی پاش و عفونتش رو پاک می کرد.
لباس تمیز تنش می کرد و ملافه سفید رو می کشید
رو تختش. توی اون شش ماه که مریم تهران بود ،
دیگه اتاقش همیشه بوی گل می داد؛ چون همیشه یه
شاخه گل مریم کنار پنجره اش بود.
شهیده تهمینه اردکانی
منبع : برگرفته از : قطار احمر ، صفحه 45