یا رب به در تو روســیاه آمده ام
بر درگه تو به اشک و آه آمده ام
بـر نــامــه اعـمـال مـحـبـت نـظـری
بر عمر گذشته عذرخواه آمده ام
یارّب
برقامت خسته از بار گناهم چه کنم ؟
با لب فرو بسته ام چه کــنم ؟
با عشق تو ، بی تو چه کــنم ؟ با لطف تو
گر نباشد مددی ، چه کنم ؟
از بــار خجالت چـــه کنم ؟
با دست تکدی ام بسویت چه کنم؟
با اشک ندامت چه کنم ؟
با دل شکسته چه کنم ؟
با داغ به جان نشسته چه کنم ؟
یا رّب
ویرانی دل را چه کنم ؟
خشکسالی چشم را چه کنم ؟
چه کنم ؟
اگر شکر نکنم ؟
چه کنم اگر شٌکر نکنم ؟
یارّب
شْکر نعمتهایت را بجای می آورم زیرا هرچه
را که تو میدهی همان بهترین است .
تو میدانی که چه خوب است چه بد
پس مرا آن ده که آن به
عشق یعنی اشک توبه در قنوت
خواندنش با نام غفار الذنوب عشق یعنی چشمها هم در رکوع
شرمگین از نام ستار العیوب عشق یعنی سر سجود و دل سجود
ذکر یارب یارب از عمق وجود
.
.
.
الهی العفو
محمدعلی قپانوری یک روز در دفترش نوشت :
یارب به ما تو قدرت ترک خطا بده
توفیق بندگی بدون ریابده
محمدعلی قپانوری