ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 |
بچه ها از این همه جابه جایی خسته شده بودند. من هم از دست
بالایی ها خیلی عصبانی بود. به حسن گفتم « دیگه از جامون تکون نمی خوریم،
هرچی می شه ، بشه . بالاتر از سیاهی که رنگی نیست.»
حسن خیلی شمرده گفت« بالاتر از سیاهی سرخی خون شهیده که
رو زمین می ریزه.» گفتم «خسته شدیم قوه ی محرکه می خوایم.»
دوباره گفت« قوه ی محرکه خون شهیده.» شهید حسن باقری
منبع : کتاب باقری