شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

مالک اشتر


حجر:
این قوم لشکر را تباه میکند مالک !
علی تا کی به ایشان مهلت جولان میدهد ؟!
-مالک اشتر :
مرام علی است عدی ! از قرار معلوم میخواهد
 با صبر دل تاریکشان روشن کند
مردانت را به جهاد بخوان! لشکریان
در نخیله اردو میکنند !
-حجر :
به قصد کجا ؟
-مالک اشتر :
شام عدی ! شاام !
-حجر :
با اجتماع نهروان چه کنیم ؟!
-مالک اشتر :
طبق معمول مدارا
-حجر :
موافق این شیوه ای ؟
-مالک اشتر :
من در رکاب علی آموخته ام بی کینه
 شمشیر بزنم .....


 ٠•˙٠•˙ ٠•˙٠•˙٠•˙ ٠

دیالوگ عمارو مالک


عمار: سری به چادر علی بزن
مالک: می ترسم حرفی بزنم و او را مکدر کنم
عمار: مالک، علی بیش از همه ما تو را دوست دارد
مالک: ای کاش قادر بودم، علی را به روزگاری ببرم که
مردمش قدر همچون او را می دانستند
عمار: می رود مالک، می رود، تا دنیا دنیاست،
 چشم بنی آدم دنبال علی می گردد.