ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 |
شهید کسی است که به آخرین مرحله
کمال خود رسیده است
و راهش را با آگاهی، ایمان و
خلوص می پیماید
و همیشه پیروز و جاوید است.
شهیده مریم فرهانیان
توی نقاهت گاه یه دختر کم حرف به اسم مریم بود؛
که چون بعد از تصادف خیلی دیر به بیمارستان رسونده بودنش ،
قطع نخاع شده بود. اون اوایل که آوردنش
از بس جراحتش شدید بود و عفونت کرده بود ،
توی اتاقش بوی خیلی بدی می اومد.
به همین خاطر کسی حاضر نبود بره اونجا؛
ولی تهمینه هر شب می رفت بتادین می ریخت روی
شکستگی پاش و عفونتش رو پاک می کرد.
لباس تمیز تنش می کرد و ملافه سفید رو می کشید
رو تختش. توی اون شش ماه که مریم تهران بود ،
دیگه اتاقش همیشه بوی گل می داد؛ چون همیشه یه
شاخه گل مریم کنار پنجره اش بود.
شهیده تهمینه اردکانی
منبع : برگرفته از : قطار احمر ، صفحه 45