خاطره سید مهدی واعظ در واپسین خداحافظیاش شنیدنی است.
سردار رضا غزلی در این باره
به نقل از برادر سید میگوید:
مهدی در آخرین دیدارش به مادرم گفت: مادر! من تمام
کارهایم را کردهام. هرچه به خود نگاه میکنم، میگویم:
خدایا! مانعی در وجود من
نیست که به وصال تو نرسم؛
مانعی نیست که نگذارد به تو برسم! به وصال معشوقم نرسم.
تنها مانعی که در این بین فهمیدم، این است که شما مادر،
راضی نیستید من شهید شوم.
مادرم او را بغل کرده، گفت:
مادر! واقعاً میخواهی بروی؟ یعنی واقعاً میخواهی شهید
شوی؟
ادامه مطلب ...