شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

تو هم باید شهید شوے...‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌


وقتی دو برادرم شهید شدند، پدرم خیلی صبور بود. 
یادم می‌آید وقتی محمدرضا پنج سال داشت بہ خانه پدری‌ام رفته بودیم. 
مشغول ڪار بودیم ڪه یڪ‌باره پنجره آهنی از لولا خارج شد
و افتاد روے سر محمدرضا ڪه زیر پنجره نشسته بود. 
جمجمه‌اش شڪسته بود. وقتی خودم را بہ محمدرضا رساندم، 
از سرخی خونی ڪه در آن غوطه‌ور شده بود، شوڪه شدم 
و ناخودآگاه گفتم: چقدر خون تو قرمز است! مثل خون شهید می‌ماند...
همان‌ موقع پدرم هم ڪه آن‌جا بود رو به محمدرضا ڪرد و گفت: ‌‌
 محمدرضا، تو نباید بہ مرگ عادے بمیرے. تو هم باید شهید شوے...‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
نقل از مادر شهید
شهادت: شب اول صفر ۹۴