شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

صیاد شیرازی


●●●●●●▬▬▬▬▬▬ஜ۩۞۩ஜ▬▬▬▬▬●●●●●
هرلحظه این احساس را داشتم; که هر وقت باشد،

شهید مى شود. همیشه هم بهش مى گفتم.


مى گفتم که : «هر وقت باشه، شهید مى شى.

ولى دوست دارم به این زودى ها شهید نشى.

هنوز پسرام داماد نشدند.

مى خوام خودت دامادشون کنى. »

خواب دیده بود.

دیده بود که یکى از دوست هاى شهیدش آمده ببردش.

نمى رفته. به ما نگاه مى کرده و نمى رفته.


ما خیلى گریه مى کرده ایم.

دوستش به زور دستش را کشیده بوده و برده بودش.


بعد از این خوابش، بهم گفت:
«تو باید راضى باشى تا من برم.

خودت رو آماده کن. »

●●●●●●▬▬▬▬▬▬ஜ۩۞۩ஜ▬▬▬▬▬●●●●●

شهید صیاد شیرازی