شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

شهید عبدالمهدی مغفوری

✿•٠·✿•٠·✿•٠·✿•٠·✿•٠·✿•٠·✿•٠·
✿•٠·✿•٠·✿•٠·✿•٠·✿•٠·✿•٠·✿•٠·

اوایل زندگیمون بود و حاج مهدی بعضی از جلسه های

کاریش رو توی خونه میگرفت .

فکر میکردم کخ پذیرایی

از کسایی که واسه جلسه میان سخته ،

به همین خاطربه مادرم گفتم بیاد واسه کمک.

همین که مهدی متوجه شد گفت:

نه ! برای این جلسه نه قراره خودت به زحمت

بیفتی نه دیگران ،خودم همه کارها رو انجام میدم . 

شهید عبدالمهدی مغفوری

منبع : کوچه پروانه ها ص 44

✿•٠·✿•٠·✿•٠·✿•٠·✿•٠·✿•٠·✿•٠·
✿•٠·✿•٠·✿•٠·✿•٠·✿•٠·✿•٠·✿•٠·

استاد فاطمی نیا



فرد وارد بازار قیامت مے شود، فکر مے کند خبرے است.

تعجب مے کند؛ خدایا پس چه شد؟ نماز ها، عمره ها؟
مے گویند تو دل شکستے. ریا کردے. زهر زبان ریختے.
جوان عزیز اگر مے خواهے به جایے برسے از خانه خودتان
شروع کن!
دل خواهرت را شکستے. برو درستش کن.
دل مادر و پدر را شکستے. از خانه شروع کنید.
جوانانے هستند که محاسن دارند، انگشتر دارند،
عطر تیروز هم مے زنند، در بیرون هیئت
ولے در منزل بروے بپرسے، هیچکس از او راضے نیست.
پس براے چه هیئت رفته بودے؟ چرا جلسه رفته بودے؟ ◣
استاد فاطمی نیا