شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

مسیحای مادر کجایی؟

عکس و تصویر #سفیر_عشق : دلنوشته از مادر بزرگوار شهید مسعود عسگری:

دلنوشته از مادر بزرگوار شهید مسعود عسگری:

"مسعود جان اولین سحر ماه رمضان چقدر تحمل جای خالیت برام سخته.

مسعود عزیزم امشب اولین شبه که بعد از شهادتت دارم در فراغت اشک میریزم . 

مسیحای مادر کجایی ؟

ای تنها یار سحرهای مادر کجایی؟

مسعود جان منتظرم از مسجد ارک برگردی! 

هر سال موقع سحر زودتر بیدار میشدم و شروع می کردم به سحری درست کردن.

هر کی می شنید می گفت سر ِشب سحری درست کن تا بیشتر بخوابی. در جواب می گفتم:  خونواده ما بد غذان ، غذای مونده نمی خورن.

غذای تازه هم باید التماس کنم تا بخورن .

ولی امشب غذای سحرو زود آماده کردم . تا بخوابم و کمتر جای خالیتو حس کنم.

تا توی اون زمانی که هر سال از مسجد ارک برمی گشتی و میشدی یار سحرهام .

موقع آماده کردن غذا کنارم بودی و با هم حرف می زدیم .توی خواب باشم و کمتر جای خالیتو حس کنم .

ولی امشب هر کار کردم خواب بچشمم نیومد . و بجای خواب این اشک بود که نمی تونستم جمش کنم.

مسعود جان از اول ماه رجب نگران اولین سحر ماه رمضان بودم .

امشب جات خیلی خالی بود . ای شهید من ای زنده ، ای پاینده کجایی؟ چرا نیومدی آرومم کنی.

تو کی ،طاقت داشتی اشک ریختن منو ببینی.

الان کجایی مادر؟

مسیحای مادر ، الان وقتیه که به دم مسیحایت سخت محتاجم

بیا عزیز دلم ، بیا مادر

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد