شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

گفتم شکستم توبه ها، گفتی که بخشیدم، بیا




گفتم منم اهل خطا ، گفتی که بخشیدم ، بیا
گفتم شکستم توبه ها، گفتی که بخشیدم، بیا

گفتم شکسته بالم و پیش نگاهت لالم و
الکن شدم وقت دعا، گفتی که بخشیدم، بیا

گفتم که ای ستّار من ، ای حضرت غفّار من
من بر خودم کردم جفا، گفتی که بخشیدم، بیا
  
گفتم ز خوبی خالی ام، من دانه ای پوشالی ام
بنگر تهیدستم خدا ، گفتی که بخشیدم ، بیا

گفتم که احوالم بد است، از بس گناهم بی حد است
بخشیده ای این بنده را ؟! گفتی که بخشیدم ، بیا

گفتم که نفسم سرکش است، جایم درون آتش است
أِغفرلنا ، أِغفرلنا، گفتی که بخشیدم ، بیا

گفتم دخیل کوثرم ، من عاشق پیغمبرم
هستم محب مرتضا، گفتی که بخشیدم، بیا

گفتم که نالان می شوم، مانند باران می شوم
با روضه ی کرببلا ، گفتی که بخشیدم ، بیا

خوردم دم افطار؛ آب ، شب تا سحر هربار ؛ آب
گفتم سلام ای سرجدا ، گفتی که بخشیدم، بیا

شاعر : امیر عظیمی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد