خاطره ای از شهید مهدی زین الدین///
نزدیک عملیات بود. میدانستم دختر دار شده.
یک روز دیدم سر پاکت نامه از جیبش زده بیرون. گفتم:
این چیه؟ گفت: عکس دخترمه. گفتم: بده ببینمش.
گفت: خودم هنوز ندیدمش.
گفتم: چرا؟ گفت: الان موقع عملیاته.
میترسم مهر پدر و فرزندی کار دستم بده.
باشه بعد.