حضور یک روحانی میان آن همه خانمهای آرایش کرده و مردان کراوات زده ؛
باید هم تعجب می کردند. لحن تحقیرآمیز منشی را که دید با صبوری گفت:
« نامه دارم، می توانم داخل بروم» - خیلی زود برو و برگرد. رئیس نامه
را که خواند با همان چشمان از حدقه درآمده گفت: - عجب! یـک روحــانـــی
می خــواهــد در آمــوزش و پــرورش رژیــم شـاهـنـشـاهی استــخــدام شود!
دو هفته بعد بود که اولین روحانی در رژیم پهلوی ، معلم آموزش و پرورش شد ...
خیلی ها آن روز دلــیل ایـــــن کار را نفـــهمـیــــدنــد ...
خــیــلـــی هــا ... شهید محمد جواد باهنر
منبع : نقل از کتاب « هنر آسمان » نویسنده : مجید تولایی