شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

اسارت


اوایل اسارت ما را به موصل یک قدیم بردند. بعضی از اسرای آنجا اهالی شهرهای

مرزی بودند که در روزهای اول جنگ اسیر شده بودند. باهم رابطه خوبی نداشتیم،

اتاق هایمان را از هم جدا کردیم آنها رفتند یک طرف اردوگاه و ما هم طرف دیگر.

عراقی ها از دودستگی ما خشنود بودند مدتی بعد حاج آقای ابوترابی را به

اردوگاه ما آوردند. وقتی موضوع را فهمید؛ خیلی ناراحت شد. یک روز گفت:

امروز ناهارتون رو بردارید و برید با اونها غذا بخورید. ما هم همان کار را کردیم.

اوضاع کم کم عوض شد، آنها که نماز نمی خواندند هم می آمدند کنار ما در صف نماز جماعت.

  حجت الاسلام سید علی اکبر ابوترابی

منبع : برگرفته از پایگاه ابوترابی

نظرات 1 + ارسال نظر
مرغ شیدا جمعه 21 فروردین 1394 ساعت 05:43 ب.ظ http://shokarans.blogfa.com

به تقویم ها اعتمادی نیست ، اگر تحولی در دل و زندگیت روی داد مبارک است ، راز نو شدن را باید دانست وگرنه بهار یک فصل تکراریست!

واین تکرار برای انهایی است که پندپذیرند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد