گردان
کمیل کانال را پاکسازی می کند تا به پاسگاه برسد.
کانال های ذوزنقه ای شکل
کار فرانسوی هاست.
دوشکاها و تانک های عراق مستقیم جاده را می زنند.
روز
سوم ارتباط کمیل با مقر قطع شد.
آخرین حرف را بچه ها به حاج همت گفتند:
«حاجی به امام بگو ما عاشورایی
جنگیدیم»
و حاج همت شاید آن سوی بی سیم فقط می توانست سر بکوبد
به جعبه های
فشنگ و اشک بریزد. نه آب رسید و نه غذا.
دوازده نفر با یک قمقمه سر کردند.
عراقی ها که به کانال رسیدند اکثر بچه ها
از تشنگی شهید شده بودند. بقیه را
هم تیر خلاص زدند.
بچه ها در قتلگاه ماندند برای همیشه.
قتلگاهی پر از لب
های تشنه و پر از
لاله هایی که سال ها بعد نیز با یک سوراخ
در جمجمه های پر
از گل پیدا می شوند،
و می شوند شهید گمنام.