امشب شب عاشورا است. روضه خوندید، گریه کردید. امشب منو نماینده ی حسین زمان خودتون بدونید.
حسین زمان شما سرباز بسیجی می خواد. دیگه کاری با شما ندارم و برای شما دعا می کنم. از منبر پایین آمد.
سکوت سنگینی به مسجد خیمه زد. صدای زمزمه ی زن ها از پشت پرده ها بلند شد.
-چرا مردها ساکت اند؟ یک نفر از جمعیت بلند شد و فریاد زد: « جنگ جنگ تا پیروزی ! »
سکوت شکست. همه ی جمعیت با او همراهی کردند. شب عاشورا بود.
صبح عاشورا دو برابر ظرفیت برای اعزام آمده بودند.
منبع : سایت صبح