شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

ارپی جی زن

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

خیلی هیجان داشت. در حالی‌که نوک گلوله‌ی

آرپی‌جی را می‌بوسید گفت: «همین یک دونه

را داریم، اگر درست نشونه بگیری و به خدا

توکل کنی، برجکش را بردی هوا.» گفتم:

«آمدیم، زدیم و نخورد. آن وقت چه؟»

اخم‌هایش را تو هم کرد و گفت:

«مگه الکیه پسر؟ خود خدا گفته شما

منو یاری کنید، من هم شما رو یاری می‌کنم.

تازه اگر هم نخورد، جر می‌زنیم،

می‌گیم قبول نیست، از اول. من می‌روم

روی خاکریز می‌گویم: جاسم هو...ی!

اون گلوله‌ی آرپی‌جی ما رو بیندازید این ور.»

خنده‌ام گرفته بود. بیشتر خنده‌ام

از قیافه و لحن کاملاً جدی او بود. 

منبع : کتاب فرهنگ جبهه

(شوخی طبعی ها) - صفحه: 178

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد