شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

«مادر جان صبحانه نخوردی! »

با عجله کیفش را برداشت که برود مدرسه. گفتم :

«مادر جان صبحانه نخوردی! » گفت : «مدرسه ام دیر می شه»

ظهر که برگشت خانه سریع وضو گرفت و آماده شد. گفتم :

«ناهار آماده است» گفت : «از نماز عقب می مونم»

ناهار نخورده رفت مسجد. روزه بود. نمی خواست کسی بفهمد.

شهید رضا صفری

منبع : فهمیده های کلاس - روایت هایی کوتاه از زندگی دانش آموزان شهید


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد