شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

شهید مهدی زین الدین


حدوداً چهل و پنج روز بود که برای عملیات لحظه‌شماری

می‌کردیم.یک روز اعلام شد که فرمانده لشکر آمده و

می‌خواهد با مردها صحبت کند.همگی با اشتیاق جمع شده تا

وعده عملیات، خستگی‌مان را زائل کند.شهید زین الدین گفت:

«از محضر حضرت امام (ره) می‌آیم ...وضعیت نیروها را

خدمت ایشان بیان کردم و گفتم شایدتا یک ماه دیگر

نتوانیم عملیات را شروع کنیم ...امام فرمودند

سلام مرا به رزمندگان برسانید و آنان رابه مرخصی بفرستید.

خودتان از طرف من از آنان بیعت بگیریدکه بازگردند و

هرکدام، یکی دو نفرراهم همراه خویش بیاورند ...»

هنوز حرفهای آقا مهدی تمام نشده بود که بچه‌ها با

شنیدن نام مبارک امام (ره) شروع به گریستن کردند.

حال خوشی به همه دست داده بود. صدای آقا مهدی با

هق‌هق عاشقانه یاران امام گره خورد و در آن دشت سوخته

به آسمان پر کشید. پس از پایان مرخصی، یاران با

وفای امام با یکصد و پنجاه نیروی تازه نفس دیگر

بازگشتند و بدین ترتیب عملیات محرم شکل گرفت.

  شهید مهدی زین الدین

منبع : راوی:مرتضی سبوحی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد