شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

مادر شهید



خادم الشهدا؛ هر روز غروب با عصاش میاد جلوی در میشینه و منتظر میمونه تا از دانشگاه برسم. از دور لبخند میزنه و یه شعری برام میخونه. قربون صدقم میره و میرسم جلوش سرمو با دودستش میگیره و پیشانیم رو می بوسه. نمیدونم چرا هر روز منتظر من میمونه. شاید یاد مجیدش میفته. آخه خاله فضه مجیدش رو تو جبهه داده برای خدا. حالا تنها دل خوشیش اینه که غروب من از راه برسم. اما تازه فهمیدم وقتی که ازش دور میشم یواشکی با گوشه روسریش اشک چشماش رو پاک می کنه….. خادم الشهدا؛ هر روز غروب با عصاش میاد جلوی در میشینه و منتظر میمونه تا از دانشگاه برسم. از دور لبخند میزنه و یه شعری برام میخونه. قربون صدقم میره و میرسم جلوش سرمو با دودستش میگیره و پیشانیم رو می بوسه. نمیدونم چرا هر روز منتظر من میمونه. شاید یاد مجیدش میفته. آخه خاله فضه مجیدش رو تو جبهه داده برای خدا. حالا تنها دل خوشیش اینه که غروب من از راه برسم. اما تازه فهمیدم وقتی که ازش دور میشم یواشکی با گوشه روسریش اشک چشماش رو پاک می کنه…..

هر روز غروب با عصاش میاد جلوی در میشینه و

منتظر میمونه تا از دانشگاه برسم. از دور لبخند میزنه

و یه شعری برام میخونه. قربون صدقم میره و میرسم جلوش

سرمو با دودستش میگیره و پیشانیم رو می بوسه.

نمیدونم چرا هر روز منتظر من میمونه. شاید یاد مجیدش میفته.

آخه خاله فضه مجیدش رو تو جبهه داده برای خدا.

حالا تنها دل خوشیش اینه که غروب من از راه برسم.

اما تازه فهمیدم وقتی که ازش دور میشم یواشکی

با گوشه روسریش اشک چشماش رو پاک می کنه…..

سنگ قبر شکسته تقدیم به مادران شهدا

دانلود کنید



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد