شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

#برگی_از_خاطرات

#ما_خودمون_فـرهنگ_داریم بعد از آموزش های سخت ، پایین ڪوه ڪہ میرسیدیم
حاج احمد خرما گرفتہ بود دستش ، بہ تڪ تڪ بچہ ها تعارف میڪرد
وقتی برمیداشتم ، گفتم : " مرسی برادر ! "
گفت :چی گفتی ؟!
فهمیدم چہ اشتباهی ڪردم اما دیگر دیر شده بود !
ظرف خرما را داد دست یڪی دیگہ ، گفت : " بخیز ! "
تو اون سرما ، تو برف ، بیست متر سینہ خیز برد .
دیگہ توان نداشتم ، ولو شدم
گفت : " باید بری ." ضربہ ای بہ پشتم زد ڪہ ...
بعداً بہ حاج احمد گفتم بہ خاطر یڪ ڪلمہ ، برای چی منو زدین ؟!
گفت : ما رژیم طاغوتی را با فرهنگش بیرون ڪردیم ،
ما خودمون فرهنگ داریم ، زبان داریم
شما نباید نشخوارڪننده ڪلمات اجانب باشید .

بہ جای این حرف ها بگو خدا پدرت رو بیامرزه !"
راوی : سردار عسڪری
#حاج_احمد_متوسلیان