شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

شهیدمحمدعلی رجایی


معلمان آینده نشسته اند پای افاضات استاد! هرچه می خواهد می گوید؛ از تمدن و پیشرفت غرب و عقب ماندگی مسلمانها و نماد آن حجاب! صدای دانشجو، همه را به خود می آورد. - آقا اینجا کلاس است یا رقاص خانه! شما معلمید یا مروج فساد؟! صدای بلند محمد علی آب را در دهان استاد خشکاند! نگاه گرد شده استاد و ... صدای در ... دانشجو کلاس را برای همیشه ترک می کند.  شهید محمد علی رجاییمنبع : کتاب « خدا که هست » نوشته مجید تولایی

شهیدمحمدعلی رجایی


٠•˙٠•˙ ٠•˙٠•˙٠•˙ ٠•˙٠•˙٠•˙ ٠•˙٠•˙٠•˙سفره انداختند. آبگوشت و دوغ و ماست و ...
 مشروب هم آوردند. یکدفعه مثل برق
گرفته ها ازجا پرید. « یادم رفته بود ...
کار واجبی داشتم!! ببخشید.» رجایی غذا نخورده رفت.
  شهید محمد علی رجایی

منبع : کتاب « خدا که هست » نوشته مجید تولایی
٠•˙٠•˙ ٠•˙٠•˙٠•˙ ٠•˙٠•˙٠•˙ ٠•˙٠•˙٠•˙ ٠•˙