ومگر چیست آرزوهایی که میدانی شدیدامحال است اما حتی دلت غنج می رود برای تصورش کاش سهمت را بنویسند "شهید" آنانی که نور می خورند ونور می آشامند وبهای عشق وتقرب باز هم سوختن وساختن است.
پسرش که شهید شد دلش سوخت. آخه یادش رفته بود برای سیلی ای که تو بچگی بهش زده بود، عذرخواهی کنه با خودش گفت: " جنازه ش رو که آوردن صورتشو می بوسم " آوردنش . . . ولی... سر نداشت...