*گفتم کلید قفل شهادت شکسته است*
یا اندر این زمانه در باغ بسته است
خندید و گفت: ساده نباش ای قفس پرست
*در بسته نیست، بال و پر شما شکسته است*
═════════ ♥ೋღ☃ღೋ♥ ═══════════
داییش تلفن کرد گفت «حسین تیکه پاره رو
تخت بیمارستان افتاده،شماهمین طورنشسته ین؟»
گفتم «نه. خودش تلفن کرد.گفت دستش یه خراش
کوچیک برداشته پانسمان می کنه می آد.گفت شما
نمی خواد بیاین. خیلی هم سرحال بود.» گفت
« چی رو پانسمان می کنه؟ دستش قطع شده. »
هان شب رفتیم یزد، بیمارستان. به دستش نگاه
می کردم .گفتم «خراش کوچیک! » خندید. گفت
« دستم قطع شده ، سرم که قطع نشده .»
شهید حاج حسین خرازی