شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

شهداشرمنده ایم




سید مرتضی را دیدی بگو دوربینش


را بیاورد یک مستند بسازد


 از ما بنام روایت غفلت!


به حسن باقری بگو در این جنگ نابرابر


تاکتیک نداریم!


فقط علی اکبر شیرودی چیزی نفهمد


اگر بفهمد واویلاست، میمرد برای خمینی!


شاهرخ ضرغام را حتما خبر کن،


بگو به خمینی ای که روی سینه ات خالکوبی


کردی میخندند!راستی؛ حاج احمد،


اصلا میدانی موبایل چیست ؟


تا حالا با وایبرولاین کار کرده ای


بیخیال برادر،همان بیسیمت را بیاور،


من آخرین نسخه ی اندروید را


رویش نصب میکنم!


فقط خواهشا به نیروهایت دستور بده


آن تندروی هایی که در مریوان


و پاوه و فکه و


خرمشهر و شلمچه کردند،


در فضای مجازی نکنند!


اینجا آداب خودش را دارد!

باید همه چیز را با گفتگو حل کنید!
حاج احمد، تلفات زیاد داده ایم!
 غفلت امانمان را بریده!
دغدغه ی لایک  سرمان را گرم کرده!
تورو خدا برگردید....
خدا را چه دیده ای، شاید در

این مخمصه ای که گیر کرده ایم

تو و رفقایت به دادمان رسیدید!

شهدا شرمنده ایم

سردارحاج احمدمتوسلیان


عملیات بیت المقدس به شدت مجروح شده بود
 وقتی حاجی را برای عمل به بیمارستان برده بودند
 اجازه نداد تا بیهوشش کنند. از پزشکان سرتا
 پا اصرار بود ولی حاجی زیر بار نمی رفت،
 وقتی علت اینکارشو پرسیدن گفت: من اطلاعات نظامی
وسیعی دارم که ممکن است در حالت ریکاوری انها
 را به زبان بیاورم و عاملی از دشمن اینجا باشه
 و بهره برداری بکنه، با هر سختی که بود بدون
بی هوشی زخم عمیق را عمل کردند.
 سردار  اسلام حاج احمد متوسلیان

منبع : آقای خسروی نژاد

حاج احمدمتوسلیان


  همراه ما کشیده بود عقب.باید یک کم

استراحت می‌کردیم و دوباره می‌رفتیم جلو.

قوطی کنسرو را باز کردم و گرفتم طرف حاجی.

نگاهم کرد.گفت«شما بخورین.من خوراکی دارم.»

دست مالش را باز کرد.نان و پنیری بود که

چند روز قبل داده بودند.  حاج احمد متوسلیان