شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

شهید احمدی روشن


کار همیشگی اش بود. هر وقت دلش تنگ میشد دستمو
می گرفت و با هم می رفتیم بهشت زهرا (س)..اول
می رفتیم قطعه اموات و چند دقیقه بین قبر ها
 راه می رفتیم؛ بعد می رفتیم سرمزارشهدا..می گفت:
اینجا رو نگاه کن،اصلااحساس می کنی این شهدامرده ان؟
اینجا همون حسی رو داری که تو قطعه اموات داری؟
بالا سر مزار بعضی از شهدا می ایستادوسنشون رو
حساب می کرد.می گفت: اینایی که می بینی،همه نوزده،
 بیست ساله بودن. ماها رسیدیم به سی سال.خیلی دیر شده؛
اصلا تو کتم نمی ره که بخوان ماروقطعه مرده هادفن کنند...
 از سوز صداش معلوم بود که مدت هاست حسرت
 شهادت رو به دل داره..