شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

ام الشهدا


بهش می گفتن ام الشهدا . آخه سه تا از بچه هاش و

یه برادر و یه دامادش رو برای اسلام داده بود .

هیچ وقت عصبانی ندیدیمش جز یه بار . اونم یه روز

عصر بود که همگی توی حیاط نشسته بودیم .

مامان از خستگی خوابش برد . ما هم بی سرو صدا

آماده شدیم که برای نماز مغرب بریم مسجد.

وقتی داشتیم از در می رفتیم بیرون ، پا شد

و خیلی بلند « استغرالله » و « لا اله الا الله»

گفت و با عصبانیت پرسید : پس چرا بیدارم نکردین ؟

گفتیم : آخه خسته بودی ، ما هم دلمون نیومد

بیدارت کنیم همونطور که داشت وضو می گرفت گفت :

من همه زندگیم به نماز اول وقته .

نمی خوام کاهل نماز باشم ، تا حالا به

هیچ دلیلی نماز اول وقت رو ترک نکردم.

شهیده فاطمه نیک

منبع : برگرفته از : تعبیر یک خواب ،

صفحه 17 و 18