شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

و خدایی که در این نزدیکی است‌

 و خدایی که در این نزدیکی است‌:
لای این شب بوها، پای آن کاج بلند.
روی آگاهی آب‌، روی قانون گیاه‌.

من مسلمانم‌.
قبله ام یک گل سرخ‌.
جانمازم چشمه‌، مهرم نور.
دشت سجاده من‌.
من وضو با تپش پنجره ها می گیرم‌.
در نمازم جریان دارد ماه ، جریان دارد طیف‌.
سنگ از پشت نمازم پیداست‌:
همه ذرات نمازم متبلور شده است‌.
من نمازم را وقتی می خوانم


که اذانش را باد ، گفته باشد سر گلدسته سرو.
من نمازم را پی«تکبیره الاحرام» علف می خوانم‌،
پی «قد قامت» موج‌.

کعبه ام بر لب آب ،
کعبه ام زیر اقاقی هاست‌.
کعبه ام مثل نسیم ، می رود باغ به باغ ، می رود
شهر به شهر.

«حجر الاسو د» من روشنی باغچه است‌.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد