آینه دارم!
مادرت برای تو می خواند
کاسه ی آبی بدرقه ی راهت.
دست ماه، پشت و پناهت.
آستینی که برایت بالا زده بودم
پرچمی شد…
و تا ابدیت به اهتزاز در آمد
پسرم!
کاسه ی اشکی هر روز سهم کوچه می شود.
…
می دانم!
این خاک ،برهنه تر از آن است
تا گریه های خونی مادری را بپوشاند.
آینه دارم!
مادرت برای تو می خواند
کاسه ی آبی بدرقه ی راهت.
دست ماه، پشت و پناهت.
آستینی که برایت بالا زده بودم
پرچمی شد…
و تا ابدیت به اهتزاز در آمد
پسرم!
کاسه ی اشکی هر روز سهم کوچه می شود.
…
می دانم!
این خاک ،برهنه تر از آن است
تا گریه های خونی مادری را بپوشاند.
آمین...امین
امین