شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

کرم از کجا تا کجا


ابن کثیر از علماى اهل تسنن در البدایة والنهایة روایت کرده که 

امام حسن (علیه السلام) غلام سیاهى را دید که گرده نانى پیش روی خود نهاده 

و خودش لقمه‏ اى از آن مى ‏خوردو لقمه دیگرى را به سگى که آنجا بود مى ‏دهد.   

امام (علیه السلام) که آن منظره را دید به او فرمود: انگیزه تو در این کار چیست؟ 

پاسخ داد: «انى استحیى منه ان آکل ولا اطعمه.»؛ من از او شرم دارم که خود بخورم و به او نخورانم! 

امام حسن (علیه السلام) به او فرمودند: از جاى خود برنخیز تا من بیایم! 

سپس به نزد مولاى آن غلام رفت و او را با آن باغى که در آن زندگى مى ‏کرد از وى خریدارى کرد، 

آنگاه آن غلام را آزاد کرده و آن باغ را نیز به او بخشید! 


منبع: البدایة والنهایة، (چاپ مصر)، ج 8، ص 38 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد