شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

عشق


مفهوم عشق

عاشقی به در خانه یارش رفت و در زد. معشوق گفت : کیست؟ عاشق گفت: «من» هستم.

 معشوق گفت: برو، هنوز زمان ورود خامان و ناپُختگان عشق به این خانه نرسیده است. 

  

تو خام هستی. باید مدتی در آتش جدایی بسوزی تا پخته شوى. هنوز آمادگی عشق را نداری.

 عاشق بیچاره برگشت و یکسال در آتش دوری و جدایی سوخت. 

پس از یک سال دوباره به در خانه معشوق آمد و با ترس و ادب در زد.

 مراقب بود تا سخن بی‌ادبانه‌ ای از دهانش بیرون نیاید. با کمال ادب ایستاد.

 معشوق گفت : کیست در می زند؟ عاشق گفت : ای دلبر دل رُبا، تو خودت هستی.

 تویی، تو. معشوق در باز کرد و گفت : اکنون تو و من یکی شدیم به درون خانه بیا. 

حالا یک «من» بیشتر نیست. دو «من» در خانه ی عشق جا نمی شود. 

مانند سر نخ که اگر دو شاخه باشد در سوزن نمی رود.

گفت اکنون چون منی ای من درآ             ***‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌            نیست گنجایی دو من را در سرا


نظرات 1 + ارسال نظر
اکتای بهمنی جمعه 31 اردیبهشت 1395 ساعت 04:28 ق.ظ http://golenarges110.blogfa.com

سلام؛
مطالب وبلاگتون رو خوندم جالب و زیبا بود.
عکسی هم که برای این پستتون گذاشتین محشره ولی ای کاش یکم بزرگتر بود تا زیباییش بیشتر مشخص می شد.
فرصت کردین به وبلاگ من هم سر بزنید.

سلام ممنونم از راهنماییتون چشم سر میزنم ان شالله

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد