شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

اسرا


یک روز مسئول اردوگاه اعلام کرد: اسیران اردوگاه را به زیارت کربلا مى‏بریم، اما به یک شرط.

بچه‏ ها پرسیدند: چه شرطى؟ گفت: به نفع ایران تبلیغات نکنید. بچه‏ها یک صدا گفتند:

پس شما هم باید قول بدهید به نفع عراق و ارتش خود تبلیغ نکنید. او پذیرفت.

بعد از بازگشت از کربلا، اتوبوسهاى حامل بچه‏ها یک ساعت در بغداد توقف کرد.

عراقیها بچه‏ها را در گوشه‏اى از میدان بزرگ شهر پیاده کردند. یکى از برادران سپاهى به نام

جبار نصر عکس بزرگى از صدام روى یکى از اتوبوسها دید. بعد هم دیگر اسیرها

به موضوع پى بردند و همه با هم فریاد کشیدند: تا وقتى عکس صدام را از بدنه

اتوبوس جدا نکنید، حتى اگر همه را تیر باران کنید، سوار اتوبوس نمى‏شویم.

افسران عراقى خواستند بچه‏ها را فریب دهند، ولى آنها یک صدا گفتند: چون شما به قول

خود وفا نکردید، سوار اتوبوس نمى‏شویم، مگر آنکه عکس صدام را بردارید.

رفته رفته به تعداد عابران هم افزوده مى‏شد. آنها در گوشه‏اى ایستاده و با

اضطراب به اسراى ایرانى چشم دوخته بودند. افسرى که به دستور او عکس

صدام را به اتوبوس چسبانده بودند، مى‏دانست هیچ سرباز و درجه دارى شهامت

کندن عکس را ندارد. براى همین، ستونى از نیروهاى نظامى را مانند

دیوارى جلوى اتوبوس مزبور نگاه داشتند، آن گاه عکس را برداشت  

منبع :

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد